نوشته شده توسط : داش حسین

 

انس ما با مفاهیم اعتباری و اجتماعی که در زندگی اجتماعی به کار می بریم غالبا سبب خطا و اشتباه ما می شود ، سبب می شود که الفاظی که در معارف اسلامی آمده است از معنای حقیقی خود منسلخ شوند و مفهومی اعتباری و قراردادی پیدا کنند . ما آنجا که کلمه " قرب " و نزدیکی را در خارج از مفاهیم اجتماعی به کار می بریم همان مفهوم حقیقی را اراده می کنیم ، مثلا می گوییم در نزدیکی این کوه چشمه ای است ، یا خود را به نزدیک این کوه رساندم در اینجا مراد ما قرب واقعی است ، یعنی واقعا دوری و نزدیکی فاصله خود را تا کوه در نظر می گیریم و از کلمه " قرب " منظورمان این است که آن فاصله - که یک امر واقعی است نه قراردادی - کمتر شده است اما وقتی که می گوییم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعی قرب پیدا کرده است و یا می گوییم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام نزد او تقرب حاصل کرد ، در اینجا منظورمان چیست ؟ آیا مقصود این است که فاصله میان آنها کمتر شد ؟ مثلا سابقا در پانصد متری او قرار داشت و اکنون در صد متری اوست ؟ البته نه اگر چنین است پس پیشخدمت در اطاق هر کسی از هر کس دیگر نزد او مقرب تر است مقصودمان این است که خدمتگزار در اثر خدمتش در روحیه مخدوم خود تأثیر کرد و او را از خود راضی نمود و حال اینکه قبلا راضی نبود ، یا او را از خود راضی تر کرد و در نتیجه ، از این پس ، مخدوم بیش از گذشته به او عنایت خواهد داشت پس استعمال قرب در اینجا یک استعمال مجازی است نه حقیقی ، واقعا وجود خارجی این شخص در نزدیکی وجود خارجی آن شخص قرار نگرفته است ، بلکه از آن رابطه خاص روحی که از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاری که بر این رابطه روحی مترتب است ، مجازا و تشبیها " قرب " تعبیر شده است .


قرب به ذات حق چطور ؟ آیا قرب حقیقی است یا قرب مجازی ؟ آیا واقعا بندگان با اطاعت و عبادت و سلوک و اخلاص به سوی خدا بالا می روند و به او نزدیک می شوند ؟ فاصله شأن کم می شود تا آنجا که فاصله از بین می رود و به تعبیر قرآن " لقاء رب " حاصل می گردد ، و یا اینکه همه این تعبیرات ، تعبیرات مجازی است ؟ به خدا نزدیک شدن یعنی چه ؟ ! خدا دور و نزدیکی ندارد نزدیکی به خدا عینا مانند نزدیکی به یک صاحب مقام اجتماعی است ، یعنی خدا از بنده خود خشنودی حاصل می کند و در نتیجه ، لطف و عنایتش عوض می شود و بیشتر می گردد . البته اینجا سؤال دیگری پیش می آید و آن اینکه خشنودی خداوند یعنی چه ؟ خداوند محل حوادث نیست که از کسی خشنود نباشد و بعد خشنود شود و یا خشنود باشد و بعد ناخشنود شود ناچار جواب می دهند که تعبیر " خشنودی " و " ناخشنودی " نیز یک تعبیر مجازی است ، مقصود آثار رحمت و عنایت حق است که در صورت طاعت و بندگی می رسد و نه چیز دیگر . آن رحمتها و عنایتها چیست ؟ در اینجا منطقها فرق می کند : برخی رحمتها و عنایتها را اعم از معنوی و مادی می دانند - رحمت معنوی یعنی معرفت و لذت حاصل از آن ، و رحمت مادی یعنی باغ و بهشت و حور و قصور - ، اما بعضی دیگر حتی از اعتراف به رحمت معنوی نیز امتناع دارند و همه عنایات و مقامات انسانها را در نزد خداوند محدود می کنند به باغ و بهشتهای جسمانی و حور و قصور و سیب و گلابی نتیجه سخن دسته اخیر این است که معنای تقرب بیشتر اولیاء خدا به ذات احدیت این است که بیش از افراد دیگر حور و قصور و سیب و گلابی و باغ و بوستان در اختیار دارند .


کلام جاويدان الهي بشر را به سوي محکم ترين و استوار ترين روشها و مسلک ها سوق مي دهد.خداوند می فرماید:« ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم»( اسراُ، آيه9). قرآن کتابي است که براي هدايت بشر در تمام عصرها و نسلها نازل شده است و بطور يقين جامع ترين دستورات را براي سعادت و خوشبختي انسان تدوين نموده است. نگاه تازه به جايگاه قرآن و تبيين وظايف امت اسلامي در برابر اين معجزه الهي و بررسي آثار و برکات محوريت قرآن در سيماي الگوها و اسوه ها مي تواند گامي هرچند ناچيز در جهت تبيين اين کتاب آسماني بوده، ما را به صراط مستقيم الهي رهنمون سازد. امام العارفين در نهج البلاغه مي فرمايد: «فأسألوا الله به و توجهوا اليه بحبه» ترجمه:آنچه مي خواهيد بوسيله قرآن بخواهيد و با عشق به قرآن به خدا توجه کنيد (نهج البلاغه خطبه،176، 10).


بنابر آموزه هاي علوي قرب الرحمان در سايه حب القرآن محقق مي شود. رابطه مخصوصي که ما آن را حب و علاقه مي ناميم تأثير خاصي در فاعل دارد، بطوريکه قوه فاعلي مزبور همواره متوجه و خواهان انجام خود فعل است و در صورتيکه به آن نائل گردد باز خواهان حفظ و نگهداري آن است. حب يک نوع تعلق و ارتباط محب و محبوب است.وقتي كنش وﻳﮊه عاطفي بين انسان و كمالش ايجاد شود، محبت پيدا شده است و هرچه اين مغناطيس قوي تر باشد جذب بيشتر مي شود، هر چه قدر بتوانيم رابطه قوي تر با قرآن برقرار کرده و در اعماق وجود خود بذر محبت اين گنجينه بيکران را بکاريم، گامي در جهت رسيدن به قرب الهي برداشته ايم. برای رسیدن به قرب الهی از طریق قرآن کریم گامهای زیر کارساز می باشند:


گام اول: شناخت قرآن


علي - عليه السلام- می فرمايند:«المعرفه نورالقلب» ترجمه:شناخت روشنائي دل است (غرر الحکم، تميمي آمدي، ترجمه مصطفي درايتي، حديث1، ص47).آن گاه که قلب جلا يابد، نور قرآن در آن تجلي پيدا مي کند و معرفت و شناخت آن ممکن مي شود. البته شناخت لفظي هرگز نمي تواند ما را به دوستي و عشق کلام الله مجيد رهنمون شود، بلکه اين معرفت حقيقي است که محبت را به دنبال مي آورد. براي رسيدن به شناخت واقعي بايد طهارت دل کسب کنيم چرا که قرآن کريم قابل مس و لمس نخواهد بود مگر آن که تطهير جسم و جان صورت گرفته باشد. چنانچه ذات اقدس اله خود در آيه شريفه مي فرمايد: «و لايمسه الا المطهرون» (واقعه، آيه79 ) انساني که به پليدی شهوت و گناه آلوده و به هوی و هوس مبتلا است و موانع شناخت را از خود دور نساخته است از قرآن بهره اي نمي برد. آدمي بايد از انواع آلودگي در علم وعلل پاک باشد تا بتواند در قرآن انديشه کرده و حقيقت آن را دريابد. يکي از صفات قرآن، هادي بودن آن است. چنانچه در نهج البلاغه آمده است. «الهادي الذي لايضل.»( نهج البلاغه خطبه176، 7).


هدايت قرآن شامل حال کساني مي شود که قابليت و شايستگي را دارند، کساني که شهوت و غضب حيواني خود را بر فطرتشان حاکم ساخته چون حق را انکار مي کنند و در برابر آن مي ايستند گمراهي و ضلالتشان بيشتر مي شود. هدايت يعني راهنمايي و دستگيري مؤمنان و خارج کردن آنها از ظلمات احتجاب از شهود خدا به سوي نور مشاهده الهي. کوتاه سخن اين که براي دست يافتن به هدايت قرآن، شناخت قرآن را لازم داريم و جهت شناخت حقيقي تطهير جسم و جان را بايد کسب کنيم.

گام دوم: مجالست با قرآن


ثمره اين مجالست و هم انديشي و هم نشيني با کلام الهي اين است که در همه مراحل زندگي دست انسان را مي گيرد و شايد شفاعت قرآن که در احاديث فراوان به آن اشاره شده است، براي دست يافتن به همين معنا باشد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مي فرمايند:«اذا التبت عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن، فانه شافع مشفع...» ترجمه:هرگاه فتنه ها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روي آوريد؛ چرا که شفاعتش پذيرفته است... (اصول کافي، کتاب فضل القرآن، ج2، ص599 ). شفع به معناي زوج و جفت است، در مقابل وتر که به معناي فرد است. در کاري که انسان به تنهائي از انجام آن برنيايد کمک مي گيرد. آن کمک را شافع و شفيع مي گويند انسان با عقل و طبع و حس خود به تنهائي نمي تواند راه خدا را بپيمايد، گمراه مي شود، خسته و زبون مي گردد. قرآن است که مي آيد وقوه انسان را مضاعف مي کند و او را در مسير و طي طريق مدد مي کند. آيات قرآن که همه دلالت و راهنمائي و دارو و نور و شفاء و غذا معنوي است در هريک از مراحل زندگي وارد مي شود و دست انسان ناتوان را مي گيرد و اين شفاعت در دنيا در روز بازپسين ظهور مي کند، در آن موقف قرآن به عنوان شفيع، شفاعت نمي کند و کسي را که در دنيا به استعانت به آن رفته، در آنجا اعانت کرده و از مراحل ظلماني و دوزخ عبور مي دهد.

گام سوم: تمسک به قرآن:


در نگاه فرهنگي قرآن تأثير سازنده اي بر شخصيت انسان دارد ثمره تلاوت و تدبرها و مجالست ما با کلام الله مجيد، تأثير پذيري از آموزه هاي الهي است. انسانهائي که قدم به قدم با قرآن حرکت مي کنند و هرروز و هر لحظه از شهد شيرين آن بيشتر مي نوشند علي عليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد: «وتمسک بحبل القرآن و استنصحه.»ترجمه: به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن طلب پند کن( نامه69، 1). حارث همداني مفتخر است که از اصحاب خاص امام باشد. مالامال از عشق علوي است. يکي از زيباترين نامه هاي اخلاقي نهج البلاغه خطاب به او نوشته شده است. حضرت در صدر نامه خطاب به اين عاشق سينه چاک، براي آغاز سير وسلوک دستور به تمسک به قرآن را داده اند. در جاي ديگر حضرت مي فرمايند: «عليکم بکتاب الله فانه حبل المتين».ترجمه: بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهي است( نهج البلاغه خطبه156، 8).


ابن ميثم بحراني مي گويد: واژه حبل را براي قرآن استعاره آورده اما در مناسبت تشبيه دو احتمال وجود دارد: همان طور که ريسمان وسيله آب کشيدن از چاه و سيراب شدن است. قرآن هم نوآموزان و کساني را که در آن مي انديشند در نوشيدن آب حيات جاويد که علوم و اخلاق پسنديده است کمک مي کند. همچنان که با ريسمان مي توان از پايين به بالا رفت. قرآن نيز هرکس را که به آن چنگ بزند از پرتگاههاي جهل و ناداني به بالاترين قله هاي عقل و سعادتمندي مي رساند. بنابراین قرآن ريسمان متصلي است از باطن عالم حس تا آسمان عقل و پس از آن از عرش عقل تا قاب قوسين تا نزديک تر، اگر کسي قرآن را بگيرد و ببوسد در حالي که احکام قرآن با جان او گره نخورده باشد، در واقع تمسکي به قرآن ندارد معيار و ميزان اعتصمام همان پيوند قلبي انسان با قرآن و معارف و احکام است. تمسک به قرآن از ويژگيهاي امامان اهل بيت عليهم السلام نيز بيان شده است. چنانچه امام المتقين مي فرمايند: «عمار الليل و منار النهار، متمسکون بحبل القرآن.» شب زنده داران و روشني بخشان دوزخ، به دامن قرآن پناه برده اند( نهج البلاغه خطبه191، 135).

گام چهارم: تسليم شدن در برابر قرآن


ثمره محوريت قرآن وتمسک به آن، محبوب خدا شدن است. بي قيد و شرط در برابر کلام الله تسليم مي شود به گونه اي که قرآن را امام و رهبر خود ساخته و به طور دقيق در پشت سرآن حرکت مي کند. «قد امکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و امامه يحل حيث حل ثقله و ينزل حيث کان منزله» ترجمه:اختيار خود را به قرآن سپرده و قرآن را راهبر و پيشواي خود قرار داده است. هر جا که قرآن بار اندازد فرود آيد، و هرجا که قرآن جاي گيرد، مسکن گزيند( نهج البلاغه خطبه87، 9). بنده مخلص خدا پس از آگاهي و خود سازي و تهذيب نفس و رسيدن به مقامات عاليه، کمر همت براي هدايت خلق مي بندد و در واقع بعد از پايان سير الي الحق و في الحق وارد مرحله سير الي الخلق مي شود. اين بنده آگاه و مخلص از نظر احاطه به مباني معرفت ديني آن چنان تواناست که آمادگي براي پاسخ به هر سؤالي و حل هر مشکلي را دارد. اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نيست بلکه در رفتار و عمل نيز هست. از اوصاف بارز او اين است که زمام اختيار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواي اوست. هرجا قرآن فرود آيد او بار خويش را همانجا افکند و هرجا قرآن منزل کند، آن را منزلگاه خويش سازد. با چنين تسليم شدني در برابر قرآن، ديگر هيچ نيازي به ديگران ندارد. همان گونه که مولي مي فرمايند: «واعلموا انّه ليس علي احد بعد القرآن من فاقد و لا لأحد قبل القرآن من غني.» ترجمه:آگاه باشيد کسي با داشتن قرآن، نيازي ندارد و بدون قرآن بي نياز نخواهد بود (نهج البلاغه خطبه176، 8).


رسيدن به اين باور و حقيقت که قرآن دستور العمل کامل زندگي است و کليد همه سعادتها و خوشبختي ها در گنجينه قرآن نهفته است، کار آساني نيست. رسالت اين مقال آن است که بگويد عشق و دوستي قرآن در قالب، معرفت، مجالست، تمسک و تسليم شدن و... محقق مي شود. انسان عاشق قرآن، انديشه و تفکر و رفتار قرآني دارد. هويت و شخصيت خود را از آن مي گيرد. و به قرب الي الله دست مي يابد. چنانچه در کلام مولي الموحدين آمده است: «اهل القرآن، اهل الله و خاصته» ترجمه:اهل قرآن، اهل خدا و از نزديکان او هستند (غرر الحکم، تميمي آمدي، ترجمه: مصطفي درايتي، ص142). در بهشت انديشه علوي به جمله اي زيبا از امام العارفين پيرامون قرآن برخورد مي کنيم. حضرت مي فرمايند: «وما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزياده و نقصان: زياده في هدي او نقصان من عمي» ترجمه:احدي با قرآن ننشست جزاينکه به فزوني يا کمي از پيش آن برخاست: فزوني در هدايت، کم شدن در کوردلي (نهج البلاغه خطبه 176، 7).

 

بنابر فرمايش حضرت، ريزش و رويش در پرتو قرآن صورت مي گيرد. نشستن در محضر قرآن زنگار جهالت را از صفحه دل مي زدايد و به قلب جلاء و روشني مي دهد. به همين دليل ايمان افزايش مي يابد. چنانچه در صفات مؤمنان به اين معنا اشاره شده است. «انما المؤمنون اذاذکروا الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً» ترجمه: مؤمنان همان کساني اند که چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او برآنان خوانده شود برايمانشان بيفزايد( سوره انفال، آيه2).

برگرفته شده از:

 

www.tahoorkotob.com




:: موضوعات مرتبط: قرآن , آخرت خوب یا بد , ,
:: بازدید از این مطلب : 630
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 7 / 9 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: